جدول جو
جدول جو

معنی دست موزه - جستجوی لغت در جدول جو

دست موزه
دستاویز، آلت
تصویری از دست موزه
تصویر دست موزه
فرهنگ لغت هوشیار
دست موزه
آلت، دستاویز، ابزار کار، تحفه و ارمغان
تصویری از دست موزه
تصویر دست موزه
فرهنگ فارسی عمید
دست موزه
((~. زِ یا زَ))
تحفه، ارمغان، دست آویز، آلت، وسیله
تصویری از دست موزه
تصویر دست موزه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
موضوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
سر مایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست آموز
تصویر دست آموز
آموخته، پرورش یافته بدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست آموز
تصویر دست آموز
جانور وحشی که تربیت یافته و با صاحبش انس گرفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست مایه
تصویر دست مایه
((~. یِ))
سرمایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست آموز
تصویر دست آموز
تربیت یافته، اهلی، انس گرفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست مزد
تصویر دست مزد
((~. مُ))
مزدی که به کسی در مقابل کار وی دهند، حق الزحمه
فرهنگ فارسی معین