- دست موزه
- دستاویز، آلت
معنی دست موزه - جستجوی لغت در جدول جو
- دست موزه
- آلت، دستاویز، ابزار کار، تحفه و ارمغان
- دست موزه ((~. زِ یا زَ))
- تحفه، ارمغان، دست آویز، آلت، وسیله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موضوع
سر مایه
آموخته، پرورش یافته بدست
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه
جانور وحشی که تربیت یافته و با صاحبش انس گرفته باشد
تربیت یافته، اهلی، انس گرفته